دبستان هیئت امنایی پسرانه گلستان

۸ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

چگونه اعتماد به نفس کودکمان را بالا ببریم
زمانی که کودکی بتواند بدون توقع و انتظار از دیگران کاری را آغاز کند و بکوشد تا آن را به اتمام برساند ، می گوییم، «اعتماد به نفس» دارد. کودک از همان ابتدا که شروع به شناخت خود و محیط پیرامونش می کند، به قدرت و توانایی خود برای تسلط بر محیط و اطرافیان خود آگاه می شود.
یکی از عوامل مؤثر در رشد اعتماد به نفس کودکان و نوجوانان، والدین و افراد خانواده هستند. اگر کودک در خانواده ا ی که سرشار از صمیمیت و محبت و مهربانی است، رشد یابد، می تواند ویژگی های شخصیتی خود را شناخته و با اطمینان به توانایی های خود ، با مشکلات روبه رو شود. از طرفی می تواند با رفتارهای نامطلوب و منفی خود ، برخوردی واقع بینانه داشته باشد و درصدد رفع و تغییر آنها برآید.
از آنجایی که اعتماد به نفس صفتی ارثی نیست، اگر کودک ضمن انجام فعالیت های گوناگون مدام دچار محدودیت شود و نتواند تجارب مفیدی در زندگی کسب کند، ترسو، کم رو و خجول بار آمده و قدرت تصمیم گیری مناسب هم نخواهد داشت.
ما به عنوان والدین چگونه میتوانیم یک شخصیت محکم و یک روح مقاوم را در کودکانمان ایجاد کنیم ؟
ما می توانیم اعتماد به نفس را به عنوان یک برنامه به آنها القا نماییم .
روش های ایجاد اعتماد به نفس در کودکان
*آنهارا همانطور که هستند بپذیرید
آیا شما از اینکه کودکتان فردی عادی است ، احساس نا امیدی می کنید ؟ آیا او را به علت نداشتن جذابیت و زشتی طرد می نمایید ؟ آیا تصور می کنید کودکتان نادان است ؟
بخش بزرگی از خود باوری در کودکان از اینکه او فکر کند شما او را می بینید به وجود می آید.
هنگامی که کودک متقاعد می شود که برای والدینش دوست داشتی ومورد احترام است او تمایل پیدا میکند که ارزش های خودرا به عنوان یک فرد بپذیرد.
بسیاری از کودکان میدانند که آنها مورد علاقه والدینشان هستند اما اعتقاد به اینکه توسط آنها محترم شمرده می شوند را ندارند. وبازهم تردید شما در رابطه با پذیرفتنش آشکار میشود. شما زمانی که او با مهمان ها صحبت میکند عصبانی می شوید. و هنگامی که او سعی میکند صحبت کند شما از بیان او جلوگیری می کنید. و یا زمانی که حرف بی خودی می زند به او می خندید.
والدین نیاز دارند مواظب باشند که درباره شخصیت کودکان شان چه می گویند.
والدین باید برای معرفی کتاب های خوب به کودکانشان ،بالا بردن بادبادک و فوتبال بازی کردن ، گوش سپردن به اتفاقات جالب آنها وصحبت درباره پرندگان وقت بگذارند.
*خط مشی مثبت اندیشیدن را تعلیم دهید
یکی از خصوصیاتی که یک فردی احساس فرو مایگی می کند این است که او درباره نقص هایش برای هر کسی که گوش شنوا دارد سخن می گوید. هنگامی که شما درباره کمبود هایتان پر حرفی می کنید، یک برداشت از شخصیت شما در ذهن شنونده شکل می گیرد. و بعدا رفتار او با شما بر طبق شواهدی که شما تهیه کردید خواهد بود. اگر شما احساساتتان را در قالب کلمات جای دهید آنها به عنوان یک حقیقیت در ذهن شما جای می گیرند. بنابراین ما باید تفکر مثبت اندیشیدن را به کودکانمان بیاموزیم. اگر به طور ثابت از خود انتقاد کنیدآن به یک عادت علیه خود تبدیل می شود.
*باورهای نادرست او را اصلاح کنیم.
 مثلا” فرزند ما ن در مدرسه دانش آموز خوبی است امّا با درس ریاضی مشکل دارد . او ممکن است با خود بگوید:” من نمی توانم درس ریاضی را خوب یاد بگیریم ، پس یک دانش آموز بد هستم .” و این تفکّر غلط می تواند او را مستعد شکست سازد. او را تشویق می کنیم که به موقعیّت ها با دید بهتری بنگرد، شاید یک پاسخ سودمند برای او این باشد” تو دانش آموز خوب و پر تلاشی هستی ، ریاضی فقط یک درس از چندین درس توست که نیاز به صرف وقت بیش تر دارد . ما با هم روی آن کار می کنیم .”
*به کودک کمک کنید تااگر ضعفی دارد با مهارتی دیگرآن را جبران کند
وظیفه ما به عنوان والدین این است که محرم راز آنها باشیم. زمانی که کودکان مضطرب هستند دلگرمشان کنید . زمانی که تهدید هاشان غیر قابل تحمل است دخالت کنید وبه انها ابزاری برای غلبه بر موانع بدهید. یکی از این ابزار ها جبران است. یک فرد می تواند ضعف های خود را به واسطه جمع کردن نقاط قوت به حد تعادل برساند. این وظیفه ماست که کودکانمان این نیرو را پیدا کنند.شاید کودکی بتواند در موسیقی جایگاهی بدست آورد. ممکن است بتواند ماکت هواپیما بسازد ، از خرگوش نگهداری کند یا فوتبال بازی کند.
هیچ چیز خطرناک تر از فرستادن کودک به دوره نوجوانی بدون داشتن مهارت ، دانش فردی و بدون آموختن مفهوم جبران کردن در زندگی نمی باشد.
او باید توانایی داشته باشد که بگوید: ممکن معمولی ترین پسر مدرسه باشم اما بهترین بازیکن تیم فوتبال هستم.
پیشنهاد می کنم که که والدین نقاط قوت کودکان را تشخیص دهند ،سپس مهارتی که بیشترین شانس برای موفقیت اورا دارد انتخاب کنید. می بینید که او اولین گام را در این بین بدست آورده واگر لازم است به او پاداش دهید .اما اورا چنان تعلیم دهید که این مهارت را بیاموزد. اگر شما فهمیدید که اشتباه کردید موارد دیگر را از نو شروع کنید.
اجازه ندهید که این اشتباه مانع از آموختن مهارت به او شود.
*به مسایل کلاسی او توجه کنید(دانش آموز کند بیشتر دچار مشکلات عزت نفس میشود)
به طور کلی کودک فن خواندن را در پایان سال دوم در مدرسه می آموزد. اعتماد به نفس در صورت پی در پی بر اثر مسائل و مشکلات خواندن مورد تهدید قرار می گیرد.
دانش آموز کند احتمالا بیشتر دچار مشکلات عزت نفس می شود. والدین چه کار می توانند بکنند؟
شما هر کاری را که کودک شما به رغم بهترین تلاش هایش نمیتواند انجام دهد باید آن را کم اهمیت جلوه دهید.
*از حمایت افراطی اجتناب کنید
آماده سازی برای مسئولیت پذیری در بزرگسالی ازآموزش در طی دوران کودکی سر چشمه می گیرد.
یک کودک باید روی پیشرفت در زمینه برنامه ریزی مرتبط ، اختصاص دادن مسئولیت در دوره سنی اش تشویق شود.
*هر ساله کودک باید تصمیمات بیشتری برای خود اتخاذ کند.
به عنوان مثال یک کودک 7 ساله ، معمولا توانایی انتخاب لباس های خودش را در طی یک روز را دارد.
او باید اتاقش را تمیز نگه دارد وتخت خوابش را مرتب کند. حمایت بیش از حد والدین باعث می شود که کودک از برنامه ریزی معمولی اش عقب بیافتد.
به عنوان مثال در سن 10 سالگی ، او در نوجوانی برای آزادی و پذیرفتن مسئولیت با نداشتن آمادگی مواجه می شود.
   
اهمیت نگرانی والدین، در افزایش اعتماد به نفس کودکان توسط مطالعات زیادی به اثبات رسیده است.
در اینجا راهکارهای مهمی که برای بالا بردن اعتماد به نفس به کار می رود آمده است.
1) کودک در خانه بیشتر مورد علاقه وارزش واقع شود.
2) والدین شان راهکارهای راسخی را تعیین کنند.
3) در خانه به آنها آزادی عمل بدهند.
این ها روش هایی برای آموزش به کودک است تا اهمیت وجودی او بدون اهمیت دادن به نوع بینی ، یا اندازه گوش ها ویا کار آمد بودن فهم وعقل درک وتقدیر گردد.
گاهی والدین با توجهات افراطی خود ، مانع از رشد عاطفی و شناختی کودک می شوند.
از آنجایی که مادر و یا مربی کودک، تماس بیش تری با نیازهای جسمی روانی او دارد ، می تواند تأثیر بیش تری در خوی و منش وی بگذارد. مادرانی که بیش از اندازه به فرزندان خود توجه می کنند و انجام وظایف کودک را به عهده می گیرند و اجازه نمی دهند که او در حد توان خود مسئولیت بپذیرد ، فرزندان آن هادر آینده احتمالاً دچار مشکلات و مسائل گوناگون خواهند شد. در این باره، لویی (روان شناس)، مادران را به دو دسته تقسیم می کند:
الف) مادرانی که فرزندان خود را بسیار نازپرورده بار می آورند و هیچ محدودیتی برای آنان قائل نمی شوند، هیچ کنترلی نیز بر خواسته ها و انتظارات کودک نخواهند داشت. این دسته از کودکان تصور می کنند که هر چه بخواهند باید به سرعت مهیا شود و همه را در خدمت نیازهای خود می دانند. به طور کلی توجه و وابستگی بیش از اندازه ی مادر می تواند موجب کاهش اعتماد به نفس کودک شود. ویژگی های این دسته از کودکان، تندخویی، پرخاشگری، پرتوقعی و جنجالی بودن آن هاست.
ب) گروه دوم، مادرانی هستند که از شدت کنترل، اجازه ی هیچ گونه عمل و تصمیم گیری به فرزندان خود نمی دهند. این دسته از کودکان نیز دچار ضعف اعتماد به نفس شده، احساس بی کفایتی و عدم شایستگی می کنند. این گروه فرمانبردار، مطیع و منفعل هستند.
اگر کودک در خانواده ا ی که سرشار از صمیمیت و محبت و مهربانی است، رشد یابد، می تواند ویژگی های شخصیتی خود را شناخته و با اطمینان به توانایی های خود ، با مشکلات روبه رو شود. از طرفی می تواند با رفتارهای نامطلوب و منفی خود ، برخوردی واقع بینانه داشته باشد و درصدد رفع و تغییر آنها برآید.
به طور کلی، فرزندان هر دو گروه از مادران دچار کاهش عزت نفس و اعتماد به نفس هستند و نمی توانند ارتباطات اجتماعی مناسبی با سایرین برقرار کنند. اریک فروم یکی از روانشناسان معاصر معتقد است، «میزان ارتباط والدین با کودک اهمیت چندانی ندارد، آن چه مهم است کیفیت روابط است».
برای داشتن فرزندانی با اعتماد به نفس بالا ، خوب است به نکات زیر توجه کنند:
۱)پیش بینی های منفی
اگر والدین معتقد باشند که فرزندشان توانایی انجام تکلیفی را ندارد و حتماً نیازمند کمک آنهاست، به طور یقین این طرز نگرش آن ها، بر عملکردِ فرزندشان تأثیر می گذارد و به تدریج باعث می شود که فرزندشان نسبت به توانایی ها و استعدادهای خود شک کرده و مدام به شکست بیاندیشد.
۲) توقعات نامعقول بیش از اندازه
بعضی از والدین توقعات و خواسته هایی بیش از توانِ فرزندانشان دارند و گاهی فراموش می کنند که معیارهای بزرگسالان با کودکان تفاوت دارد. در صورتی که خوب است والدین معیارهای خود را براساس توانایی های فرزندانشان پایه ریزی کنند.
۳) هیچ گاه فرزندانتان را بر یکدیگر ترجیح ندهیدوآنهارا مقایسه نکنید
کودکان با یکدیگر متفاوتند و شکی در تفاوت بین آنها نیست؛ اما بین آنها تبعیض قائل نشوید و یکی را بر دیگری ارجح ندانید. برای مثال، زمانی که یکی از فرزندانتان موفقیتی کسب می کند و دیگری شکست می خورد ، دلیل نمی شود که موفقیت او را دائم به رخ فرزند دیگرتان بکشید؛ زیرا این کار موجب دلسردی، سرشکستگی و کاهش اعتماد به نفس او می شود. توانمندی های فعلی او را با توانمندی های خودش در گذشته مقایسه کنیم.
۴) منطقی باشید
بسیاری از والدین بهترین امکانات و شرایط را نه تنها برای خود ، بلکه برای فرزندانشان نیز می خواهند و توقع دارند که کودکان، بر پایه ی خواسته ها و انتظارات آنها گام بردارند. در صورتی که بهتر است این نحوه ی نگرش خود را تغییر داده و به کودک بگویند: «مهم این است که نهایت سعی خود را بکنی. موفقیت، تنها رسیدن به هدف نیست، بلکه تلاش و سعی تو در راه رسیدن به هدف مهم است.»
۵) توقعات دو طرفه
شعار بسیاری از والدین این است «آن کاری که می گویم بکن، نه آن کاری که می کنم»، برای نمونه، مادری از فرزندش می خواهد که وسایلش را جمع کرده، اتاق نشیمن را شلوغ نکند؛ در حالی که لباس ها و وسایل خودش گوشه ی اتاق ریخته است. در چنین شرایطی کودک احساس می کند که ارزش او در خانواده کم تر از دیگران است. پس اول خودتان عمل کنید و بعد از فرزندتان بخواهید. یادمان باشد فرزندا نما ن از راه چشم تربیت می شوند نه از راه گوش .
از طریق اعمال وکردار، رفتارها، بازی های کودکان و نوع برخورد با هم سالان می توان میزان اعتماد به نفس را تشخیص داد
دلبستگی های ناایمن را که در دوران نوزادی و کودکی وجود دارد و تا نوجوانی ادامه می یابد، جزو علل اعتماد به نفس پایین استو کودکان وابسته به والدین در هنگام تحصیل دچار افت تحصیلی می شوند و در بین هم سالان خود نمی توانند هنگام بازی نقش راهبردی ایفا کنند. کودکان وابسته به والدین به طور معمول بهانه گیر و پرخاشگر هستند و زود گریه می کنند و والدین چنین کودکانی در مورد چگونگی تقویت اعتماد به نفس آگاهی لازم را ندارند.
والدین باید نیازهای کودکان را بشناسند و به آن ها توجه کنند و ناکامی ها و سرکوبی را سرلوحه شیوه تربیتی خود قرار ندهند و از رفتارهای سرزنش کننده خودداری کنند.
متاسفانه بعضی از والدین، نقاط ضعف کودکان خود را کمتر می بینند و یا روی آن را می پوشانند که عواقب جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت. بعضی از کودکان به محض ورود به یک مکان مانند مهمانی، مدرسه و کلاس های ورزشی، عقب نشینی و مقاومت می کنند که اگر به مدت طولانی این روند ادامه یابد، باید به درمان گر ارجاع داده شوند.
تمام کودکانی که اعتماد به نفس پایین دارند دارای اضطراب بالایی هستند. اضطراب روی سیستم سمپاتیک اثر می گذارد و تن صدا کاهش می یابد و کودک با احتباس مثانه روبه رو می شود، عرق می کند و صورتش به شدت برافروخته و قرمز می شود.
بازی درمانی را بهترین و موثرترین شیوه تغییر رفتار غلط اعلام شده(در مقاله های بعد بازی درمانی آموزش داده میشود)
بازی درمانی می تواند بسیار کمک کننده باشد به طوری که کودک با بازی نقش اجتماعی پیدا می کند و احساس ها و درونیات خود را می تواند بروز دهد.
درخواست های معقولانه و منطقی کودکان باید مورد توجه قرار گیرد و عملی شود. پاداش در تقویت و تکرار رفتار تاثیر به سزایی دارد، به طور مثال اگر کودکی را برای درس خواندن تشویق کنیم و پاداش دهیم او سعی می کند بیشتر و بهتر از گذشته درس بخواند.
اعتماد به نفس کاذب ریشه درناکامی ها و اضطراب های گذشته دارد بنابراین کودکانی که با سرکوب های زیاد مواجه می شوند به اعتماد به نفس کاذب دچار می شوند. افرادی که اعتماد به نفس کاذب دارند دروغ زیاد می گویند و خطرپذیرتر هستند و به درمان توسط درمان گر نیاز دارند و بهتر است طی فرآیند درمانی نسبت به تغییر رفتارهای آن ها اقدام شود.
والدین باید برای عقاید فرزندان خود ارزش قایل شوند و با گفتار خود از آن ها حمایت و با مشکل آن ها معقولانه برخورد کنند.
کودکان خود را به شکل شایسته ای معرفی کنید، سرگرمی هایشان را افزایش دهید، نظر آن ها را محترم بشمارید و مهارت های ارزشمند را به آن ها بیاموزید.
به کودکان مسئولیت هایی مناسب سن و توانایی هایشان بدهید زیرا انجام کارهای خانه و سهم داشتن در رفاه باعث می شود آن ها احساس ارزشمندی کنند و اعتماد به نفسشان افزایش یابد.
والدین باید هنگامی که از کودکان خود دور هستند نزدیکی خود را حفظ و عشق و محبت خود را با کلمه و رفتارهای هنرمندانه ابراز کنند.
اختصاص دادن زمانی برای با هم بودن اعضای خانواده ضروری است اختصاص دادن زمان برای گفت وگوی خانوادگی و بیان مشکل ها و ابراز احساس ها در بهتر شدن وضعیت زندگی و رفاه کودکان مؤثر است.
* اجازه دهیم خودشان تصمیم بگیرند: تحقیقات روانشناسان بیانگر آن است کودکانی که در سال های اولیه ی زندگی خود تشویق شده اند تا برای خود تصمیم بگیرند از دیگر کودکانی که این موقعیت را نداشته اند از اعتماد به نفس بالاتری برخوردار بوده اند.
* کارهای مثبت او را تشویق کنیم : اعتماد به نفس شبیه موج کوچک است . وقتی فرزندمان احساس کند در حوزه ای خاص دارای توانایی است ، احتمالا” این احساس خود را به سایر زمینه ها نیز گسترش خواهد داد. این موج غالبا” با اولین تشویق های والدین به وجود می آید . تشویق ، اعتماد به نفس کودک را پایه ریزی و سازمان دهی می کند.
* او را به ورزش علاقه مند و تشویق کنید : تناسب اندام و سلامت جسمی آن ها عامل مهمی در افزایش اعتماد به نفس آن هاست .
* آموزش مهارت های زندگی : امکان شرکت در کلاس و کارگاه های مهارت های زندگی را برایشان فراهم نمایید و یا از طریق مطالعه ی کتب و نشریات در این موضوع توانایی های آن ها را بالا ببریم.
* او را سرزنش و تحقیر نکنیم: بعضی والدین معتقدند اگر من بخواهم فرزندی توانا داشته باشم باید تمام اشتباهات او را تذکّر بدهم و آ ن ها را تصحیح کنم. امّا باید دانست که انتقاد همیشگی والدین تنها یک چیز به کودک می آموزد و آن این که: ” تو نمی توانی کاری را درست انجام دهی .” و اگر این انتقادها با استفاده از عبارات سرزنش آمیز همراه باشد تاثیرش مخرّب تر است و روح اعتماد به نفس را در او از بین می برد.
* توانمندی هایش را به رخش بکشیم : کودکان نیاز دارند که به چشم افرادی توانا و قدرتمند دیده شوند، امّا از دانش و مهارت لازم برای رشد خود بهره مند نیستند . فهرست کارهایی را که می توانند انجام دهند کمتر از آن هایی است که نمی توانند ، ولی اغلب اصرار دارند که ما به آ ن چه که درست کرده اند و یا نقّاشی کشیده اند نگاه کنیم و نظراتمان را بگوییم . در چنین مواردی حتما” به توانایی های او تاکید کنیم و خصوصا” هنگام مشاهده ی یاس و ناامیدی در او توانمندی ها و موفّقیّت های قبلی اش را به یادش آوریم .
* انرژی مثبت بدهیم: فرزندانمان را فقط به خاطر کسب نتیجه ی خوب ستایش نکنیم ، بلکه همواره او را به خاطر همّت و تلاشش تمجید کنیم . مثلا” اگر او نتوانست در کاری موفّق شود به او بگوییم:” تو موفّق نشدی، امّا تلاش تو در این راه ستودنی است.”
* به او عشق بورزیم : عشق والدین اعتماد به نفس فرزندان را افزایش می دهد . او را صادقانه با رعایت اعتدال تحسین کنیم، آن ها می دانند که قلب ما چه می گوید.
* زمینه ی مشارکت او را در فعّالیّت های گروهی فراهم آوریم.
* مسئولیّت پذیری: مسئولیّت هایی در حدّ توانایی هایش به او محوّل کنیم.
* تحمّل او را افزایش دهیم: تحمّل فرزندان را برای مواجه شدن با ناکامی های احتمالی افزایش دهیم .
* همنشینی او را با دوستان و افرادی که اعتماد به نفس خوبی دارند فراهم نمایید.
*القاب نا مناسب ندهیم. برچسب نزنیم.

 

۲۶ مهر ۹۵ ، ۱۱:۴۵
ب.سورانی

۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۲:۲۱
ب.سورانی

هرگز این چهار چیز را در زندگیت نشکن:

         اعتماد -قول - رابطه - قلب       
     زیرا این ها وقتی می شکنند صدا ندارند... اما درد بسیاری دار ند .                                                چارلز دیکنز
 
۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۲:۱۷
ب.سورانی

 رفتارهای تهاجمی یا پرخاشگرانه از شایعترین اختلالات رفتاری انسان است. براساس بررسی‌های انجام شده، درصد زیادی از مشکلات رفتاری کودکان تحت عناوین مختلف به پرخاشگری مربوط می‌شود. وجود نظریات متنوع در این مورد حاکی از پیچیدگی موضوع است.
از نظر علمی باید گفت پرخاشگری یک کشش و یا یک گرایش درفرد است که به صورت زدن، کشتن و ویران کردن خود را نشان می‌دهد.
امری که فرد به عنوان عکس‌العمل از خود بروز می‌دهد به گونه‌ای است که باید گفت مناسب عمل و یا رفتار طرف مقابل نیست. ظاهر این امر نشان دهنده یک شورش و انقلابی در درون فرد و حاکی از وجود احساساتی است که فردگویی از بازگو کردن آن وحشت دارد.
رنجی در درون او وجود دارد که قادر به رفع و جبران آن نیست و ناگزیر تلافی آن را سر دیگران در می‌آورد اگرچه در مواردی این زجر دادن متوجه خودش نیز می‌شود. فروید معتقد است پرخاشگری امری غریزی و فطری بوده و انسان از هنگام تولد این نیرو را با خود به دنیا می‌آورد.
ابن‌سینا در این باره می‌گوید: اصل و مبنای پرخاشگری می‌تواند غریزی باشد و وجود چنین نیرویی در جهت صیانت ذات با نظام خلقت هماهنگی و سازش دارد و تنها نحوه بروز آن در جامعه است که تحت تأثیر عوامل تربیتی - اجتماعی می‌تواند متفاوت باشد.
درباره منشاء و ریشه پرخاشگری از چند مسأله باید سخن گفت‌
▪ منشاء غریزی و فطری:
طفل به همراه تولد خود این حالت را دارد و آماده پرخاشگری است که جلوه آن به صورت جنگ، دفاع، نزاع‌های شخصی و درگیری‌های جمعی در افراد دیده می‌شود.
▪ منشاء اجتماعی:
گروهی از روانشناسان این حالت را ناشی از آموخته‌های اجتماعی و مکتسبات آن می‌دانند و می‌گویند: نارضایتی فرد از محیط و اطرافیان و عقده‌هایی که از پدر و مادر، مدیر، معلم و مدرسه دارد سبب پیدایش این حالت و عقده در فرد می‌شود.
▪ منشاء غریزی و اجتماعی:
شاید بهترین نظر این باشد که بگوییم این حالت در افراد دارای ریشه و منشاء غریزی و اجتماعی است بدین معنی که اصل آن در افراد غریزی است. در همه افراد کم و بیش به صورت آشکار و نهان وجود دارد ولی به تدریج و بر اثر اکتساب، دامنه آن گسترده خواهد شد. ‌
▪ کمبود توجه و عاطفه:
خصوصاً در هنگام کودکی و نیز طرد کودک از سوی والدین یا جدایی آنها که سبب احساس ناامنی در فرد می‌شود.
همچنین غیبت پدر یا اعتیاد والدین عاملی است در جهت تشدید رفتارهای پرخاشگرانه.
● راه‌های اصلاحی برای از بین بردن حالت پرخاشگری:

  • ▪ آگاهی دادن وتوجیه فراگیر 
۱۳ مهر ۹۵ ، ۰۹:۳۷
ب.سورانی

ماه مُحَرّم یا محرم‌الحرام نخستین ماه تقویم اسلامی (هجری قمری) و به اعتقاد مسلمانان از جملهٔ ماه‌های حرام است. نام این ماه پیش از اسلام در دوران جاهلیت مؤتمر (در عربی: مُؤْتَمِر یا المُؤْتَمِر) بوده است و در زمان جاهلیت محرم (در عربی :المُحَرَّم) نامی بوده که به ماه رجب گفته می‌شد. محرم نخستین ماه از ماه‌های دوازده‌گانه قمری و یکی از ماه‌های حرام است که در دوران جاهلیت و نیز در اسلام، جنگ در آن تحریم شده بود.

شب و روز اول محرم به عنوان اول سال قمری دارای نماز و آداب خاصی است که در کتاب مفاتیح الجنان بیان شده است. محرم، ماه حزن و اندوه و عزاداری شیعیان در قتل حسین بن علی است.


۱۱ مهر ۹۵ ، ۱۱:۴۷
ب.سورانی


۱۱ مهر ۹۵ ، ۱۱:۲۸
ب.سورانی

گفته‌اند که خط خوب موروثی می‌باشد اما این امر بدین معنا نیست که این هنر قابل یادگیری نباشد در واقع می توان از همان دوره ابتدایی با ارائه تمرینات کم و مفید و با بیانی ساده‌تر، قوانین خط نستعلیق را آموزش داد. همه کودکان پسر و دختر در سنین دبستانی تمایل دارند که روزی به قول خودشان مثل بزرگترها بنویسند و لذا این آرزوی کوچک باید توسط والدین هدایت شود.

تشویق کودکان به داشتن خط خوب آن هم توسط اولیاء، بیشترین تاثیر را بر روح و روان آنها دارد؛ شاید چیزی شبیه معجزه!

یکی از مواردی که حائز اهمیت می‌باشد «انتخاب مربی» است. بعضی از والدین به دنبال یک خوشنویس مسلط برای آموزش به فرزندانشان هستند درحالی که سبک تدریس وشیوه ی نوین آموزشی نکته ایست که بسیار مهم است. هنر خوشنویسی بخاطر نوشتن‌های تکراری و ظرافت‌هایی که دارد هنر جذابی برای بچه ها نیست؛ لذا یک مربی باید بداند که چگونه با بچه ها ارتباط برقرارکند و قوانین خط رابه چه شکلی آموزش دهد تا دانش آموزان از حضور در کلاس لذت ببرد. پرداختن به داستان‌سازی یکی از بهترین شیوه‌ها می‌باشد که متاسفانه خوشنویسانی که هنوز به صورت سنتی آموزش می دهند به ندرت توانسته اند کودکان را به این هنر جذب کنند و بیشتر مخاطبین شان، گروه بزرگسال هستند و لذا اعتقاد بر این است که مربی خوب باید این توانایی را داشته باشد که همه‌ی دانش آموزان را بصورت یکنواخت به نوشتن باخط زیبا علاقمند کند و تنها به مستعدین بسنده نکند.

آموزش خوشنویسی به دانش آموزان در سنین دبستان، دشوار و از طرفی خیلی لذتبخش است. چرا که یک مربی خلاق، باید بتواند شیوه‌های مختلف را برای علاقمند کردن کودکان بکار ببرد. داستان سازی یکی از آن روش‌هاست که وی می‌تواند برای هرکدام از حروف الفبای فارسی داستانکی بسازد که در ذهن کودک ماندگار شود به عنوان مثال در مورد حرف «واو»: برای اینکه به دانش آموز بیاموزیم که این حرف هیچوقت زیر خط زمینه نوشته نمی‌شود این گونه عنوان می کنیم: «بچه های عزیز "واو" مثل آن آدم‌های محترمی است که همیشه مورد احترام آدم ها قرار می‌گیرد و در بالای مجلس (خط زمینه) قرار می‌گیرد و به همین خاطر ما نیز همیشه آن را بالای خط زمینه می‌نویسیم حتی اگر به حرفی متصل باشد و مثال‌هایی از این قبیل برای همیشه در ذهن کودک ماندگار می‌شود.

یا مثلا در مورد حرف « ر» که در خط نستعلیق به سه شکل مختلف نوشته می‌شود. یا حرف «د» وقتی که به حرفی متصل می شود شبیه « ر» نوشته می شود. یا نوشتن «ب» که شبیه قایق است و ... همه این حروف دارای داستانک‌هایی است که یک مربی می‌تواند با خلاقیتی که دارد سناریوی جذابی از آنها بسازد. حتی می‌شود بعضی از حروف یا کلمات را برای ساده نوشتن تشریح کرد.

هنر می‌تواند روحیه‌ی زیباشناسی را در انسان پرورش دهد و در تقویت روح خلاق موثر باشد. علاوه بر این می‌توان با گنجاندن درس‌های هنری در برنامه ی درسی دانش آموزان، موفقیت آنان را در ریاضیات، خواندن و نوشتن افزایش داد. به کمک هنر می‌توان دانش آموزان را به خوب دیدن و تفکر وتدبیر در زیبایی‌ها وادار کنیم.

۱ نظر ۱۱ مهر ۹۵ ، ۰۹:۴۹
ب.سورانی

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

۱۱ مهر ۹۵ ، ۰۹:۴۹
ب.سورانی